@japancork33
Profilo
Registrato: 1 anno, 12 mesi fa
09127454304 چهار ساعت در خانه دعانویس مشهور 09127454304 نشدمبلغی که دعانویس خواسته بود کم نبود. آن ها خودشان آن را باطل می کنند.بعد هم دعایی که مثلا با زعفران نوشته شده بود را به من داد.- میری حمام این دعا رو توی یه کاسه آب حل می کنی که همه دعاها برن توی آب . یه نفس به راحتی کشیدم «طلسمم بالاخره از زیر خاک بیرون اومد.»به من گفت پارچه را کاملا بچلانم تا آبش برود و بعد آن را باز کنم .کاری که گفت راانجام دادم . بعد از یک روز کاری سخت و طولانی محل کارم را به مقصد خانه ترک کردم. آثار تخریب روی در یا ورود اجباری به داخل خانه دیده نمیشد و این یعنی قاتلی آشنا وارد خانه شده و پس از جنایت، النگوهای مقتول را با سیمچین بریده و با خود برده است. شمایل هم نشونه قفل زندگیته واسه این که نتونی ازدواج کنی.با قلف ها هم زندگیتو بستن.بعد یک دفعه ای انگار چیز عجیبی دیده باشد گفت :- چهار «قلفت» هم کردن . »و هر دفعه که من جواب می دادم یک خط روی کاغذ می کشید.کاغذ را تا کرد ، گذاشت زیر کاسه آب. پارچه چیت را کشید روی پاهایش به نحوی که روی کاسه های آب و سینی کاملا پوشیده شد و دستش را از داخل پارچه بالا آورد و گفت:- پارچه رو بگیر، من ضربه می زنم به سینی تو اسم ها رو دوباره توی ذهنت بیار.بعد هم دوباره نمک ریخت کف دست من و شروع کرد به دعا خواندن و دوباره به دستور دعانویس نمک را ریختم داخل آب.گفت:- آبو نگاه کن بگو آب پاکه .گفتم : بله .یک دفعه باز هم صدایش را بلند کرد. » (چیزی توی آب نبود )بعد هم کاسه آب را مثل بقچه پیچید و مشمای صابونو گذاشت رویش و کمی هم نمک ریخت روی آن.دوستم آمد یواشکی عکسی از این صحنه بگیرد که یک دفعه موبایلش صدای آرامی کرد. گفت:- برید کاسه رو بیارید.کاسه آب تکان خورده بود. کاسه آب تکان خورده بود. گفتیم نه .بعد سینی را از روی کاسه برداشت . دعاها هم شرعی نبوده و از مجموعه ای کلمات یا اعداد و اشکال عجیب و غریب تشکیل شده. چهارتا قفل کوچک .بعد هم دعانویس شروع کرد به توضیح دادن در مورد چیزهایی که داخل بسته بود. چهارتا قفل کوچک .بعد هم دعانویس شروع کرد به توضیح دادن در مورد چیزهایی که داخل بسته بود.گفت :- این دستمال نجس یه زنه (حالم بد شد از این که این پارچه رو با دستهام چلوندم). فالگیرند؛ آن هم از نوع مجازی! باد زار: بادهای زار هفتاد و دو نوع هستند و عمدهترین آنها از این قرار است: مطوری، شیخ شنگر، دینگ مارو، اُم گاره، بو مریم، چین یاسه، په په، دای کتو، بو جمبه، بابور، نمرود، تقروری، قضا. این گفتهها در حالی است که تاکنون زنان بسیاری در نقاط مختلف جهان به علت شرایط خاص به تنهایی زایمان کردهاند، بیآنکه چنین مشکلاتی متوجه آنها باشد! آنان ناتوانی دعانویس و فالگیر را به ماهیت پدیدۀ فالگیری و دعانویسی تعمیم نمیدهند و این امر، معرف دیگری برای رسوخ باورهای فرامادی در بین مصاحبهشوندگان است. البته تعلم سحر برای افرادی جایز خواهد بود که اطمینانی به عدم انحراف آنان وجود داشته باشد یعنی یادگیری با قیود و شرایطی جایز است. او حتی دعا برای افزایش فالور اینستا و تلگرام هم دارد که قیمت پایهاش ۲۰میلیون تومان است! هزینه بازکردنش هم بیشتر می شه .با شنیدن این حرف اصل قضیه از یادم رفتگفتم : یعنی چقدر می شه ؟ حرف آخرش جالب بود.- من می تونم ۱۰۰ (هزار) تومان رو برات از صندوقمون! ۲۰۰-۳۰۰ تومان (هزار).خیلی رقمش بالاست برای من خیلی زیاده.- به هر حال کمتر از این نمیشه. ۴۰۰ هزار تومنولی من ندارم این پولو بدم.دیگه بحث پول که وسط آمد هردونفرمان فراموش کردیم بحث طلسم شکستن مطرحه . خدا میداند ملا در مورد من حرفی در جمع زد که البته من و دوستانی که اونجا بودیم رو متحیر کرد. بپرس توی بهشت زهرا کسی رو داره .( دعانویس ازم پرسید : گفتم مادربزرگم )همزادم گفت :طلسمش رو چال کردن کنار قبرش .( اینجا دعانویس به من گفت بگویم طلسمت رو بیاره یا می ری بگیری. خیلی خوش اومدی .همزاد: بهش گفتی طلسم داره- آره بابا بهش گفتم .گفتم چه طلسم بدی داره.حالا باهاش آشتی می کنی طلسمش رو بیارینه من ازش دلخورم .- عیب نداره بابا باهاش آشتی کن .طلسمش کجاست ؟ گفتم من که قبلا سلام کردم .- بازم سلام کن . دوباره ازمن پرسید :- بگم طلسمتو بیاره یا می ری میاریش .»هنوز جواب نداده بودم که گفت «می گم بیاردش.»کاسه آب رو نشون من و دوستم داد و گفت :- چیزی توشه؟ سلام کن به همزادت(زمان کوتاهی که گذشت انگار وردهایی که خوانده بود تاثیر کرد و همزادم افتخار داد و آمد. هرچند در اصل دعانویسی که بر اساس آیات و رویات است نمی توان خدشه ای وارد کرد اما گسترش دعانویسان بی سواد، خط و مرز تشخیص سره از ناسره را سخت کرده است و به راحتی نمی توان تشخیص داد که چه کسی بر مدار حق فعالیت می کند. خط و مشی انتخاب پیشکسوت برای مصاحبه هم که مشخص است؛ ببینیم چطور می شود یک کری درجه چند از زیر زبانش کشید که به فلان استودیو و دفتر رسانه دعوتش کنیم. می خواست کاملا روی کارهایش اشراف داشته باشد.دعانویس شروع کرد از نام و مشخصاتم پرسیدن و خودش هر چه می گفتم برروی یک کاغذ که روی آن چیزهایی به خط نامفهوم نوشته شده بود می نوشت. حالا هر چی زودتر این طلسم رو باطل کنی بهتره.چقدر هزینه داره ؟ بعد هم بدون تعارف گفت :- حالا ۱۰ هزارتومان رملت رو هم بذار روی کتابقلفی! چندشم می شد.ولی بوسیدمش .انگار فهمید با اکراه این کار را کردم.گفت :- حتما بوسیدیش .گفتم: آره .بعد هم سریع دوباره آن راول کرد داخل آب . خودش فهمید که آمده ایم برای باطل کردن طلسم.دعوتمان کرد داخل همان اتاق. نوشتن نسخههای خوشبختی، فروش مهره و روغن مار، بختگشایی با نعل اسب، پیدا کردن دزد با آینهبینی و یافتن کار پر درآمد برای مشتریان و حتی درمان برخی بیماریهای صعبالعلاج از جمله شیوههای رمالان است که با فریب افراد ساده دل، بازار گرمی برای خود باز کرده اند. بسته ای پارچه کوچ ک پر از گل که با نخ پیچیده شده بود داخل کاسه آب بود . بعد به ما گفت :- وقتی می بردید چیزی که توی کاسه نبود ؟ بگم طلسمت رو بیاره اینجا یا آدرس بدم خودت بری بیاریش.(کاش می شد لحن عجیب و غریبی که توی صداش می انداخت رو براتون عینا بنویسم )اعتراف می کنم یه کم ترسیدم . میای این جا جلوی چشمای خودت، طلسمت رو از قبرستون میارم تا خودت ببینی.(باتعجب گفتم) یعنی خودم می تونم اونو اینجا توی اتاقتون ببینم- (دستهاش رو بالا آورد و گرد کرد)عین قلبت اونو می گیری توی دستات.حالا کی طلسمم کرده ؟ رنگ آب عوض شد .گفت :- این طلسم تازه از قبرستون دراومده. دعانویس معروف تهران از پوش گیاهی و ارتفاعات روستای زالی که در رنگرزی پوست استفاده میشود. جنها این شکارچی را مجبور میکردند تا مشقات یک حیوان شکار شده را تحمل کند، از تعقیب و گریز گرفته تا کشتن، سر بریدن، پوست کندن و کباب شدن. آنچه در این طبقه عجیب و غریب به نظر میرسد، دکانهای کوچک و بزرگی است که تبلیغات دعانویسی و رمالی در گوشه و کنار آن به چشم میخورد و از بستههای دعای دستنویس آماده تا مهره مار و پوست آهو در ویترینشان یافت میشود.
Sito web: http://www.datasciencefaqs.com/index.php?title=09127454304_______09127454304
Forum
Topic aperti: 0
Risposte create: 0
Ruolo forum: Partecipante